فتحی - خزاعی | شهرآرانیوز؛ کشتی ریشهای عمیق در تاریخ این کشور دارد. داستانهای حماسی شاهنامه گواهی صادقی بر روحیه پهلوانی نزد ایرانیان است و سرزمین پهناور خراسان در طول تاریخ جولانگاه پهلوانان و دلاوران زیادی بوده است. نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسلام، گواهی است بر این مدعا. سرآمد این پهلوانان ابومسلم خراسانی است. مبارزههای این پهلوان شیعه و دوستدار اولاد علی (ع) زبانزد همگان است و، اما مهمترین فراز در تاریخ پهلوانی خراسان، حکومت پهلوانان «سربه دار» است. پهلوان عبدالرزاق باشتینی، بنیان گذار سلسله سربه داران، از دلاوران صاحب نام خراسان است که به دنبال وی، پهلوان امیر مسعود و دیگر جانشینانش ۵۰ سال بر قسمتی مهم از شمال و شرق ایران حکمرانی داشتند.
در سالهای بعد نیز چهرههای دیگری ظهور کردند: پهلوان درویش محمد خراسانی و پهلوان مفرد قلندر. در دوره سلطان حسین بایقرا هم پهلوانانی صاحب نام در خراسان چهره شدند که سرشناسترین آنان پهلوان اکبر خراسانی است. وی پس از پهلوان یزدی، بزرگ پهلوان پایتخت بود. مسابقات جدید کشتی پهلوانی از سال ۱۳۲۳ آغاز شد که از همان نخستین دوره، خراسانیها در صف مدعیان بودند. پهلوان ابوالقاسم سخدری سرآمد این یلان بود. او در سال ۱۳۲۳ پس از شادروان مصطفی طوسی به مقام دوم پهلوانی کشور رسید. مسابقات پهلوانی سال ۱۳۲۳ فقط با ۵ شرکت کننده برگزار شدکه سخدری و آخوندزاده از خراسان در این جمع حضور داشتند. در آن مسابقات طوسی و سخدری مشترکا پهلوان کشور شدند. در سال ۱۳۲۵ در جمع ۱۴ مدعی، پهلوان سخدری، احمد طاهری و حاج علی اصغر خدمتگزار قوچانی از خراسان از این جمع حضور داشتند.
طاهری را باید به حق پهلوان این سال دانست. وی در شرایطی به مبارزه با حریفان میرفت که فقط ۷۰ کیلو وزن داشت و مهمترین پیروزی او در برابر حاج محمد فعلی معروف به سریلی بود. طاهری این حریف را ضربه فنی کرد. البته که این مسابقات در سال ۱۳۲۵ به نتیجهای نرسید و ۵ پهلوان به نامهای سخدری، حاج اصغر قوچانی، طاهری، میرقوامی و حاج محمد فعلی برای تعیین پهلوان در اردیبهشت سال ۱۳۲۶ به مبارزه دعوت شدند. اما طاهری به نشانه اعتراض و به این دلیل که اگر مسابقات در همان سال ۱۳۲۵ برگزار میشد بدون شک به مقام پهلوان اولی دست پیدا میکرد، از حضور در مسابقات مرحله نهایی خودداری کرد. حاج اصغر خدمتگزار قوچانی پنجاه ویک ساله در چنین شرایطی اولین کشتی مرحله نهایی را برابر میرقوامی بیست وسه ساله برگزار کرد.
در این رقابت، همه شاهد برتری حاج اصغر بودند، ولی او از ادامه کشتی منصرف شد و گفت، چون میرقوامی جوان است و اولاد پیغمبر، کشتی را به او میبخشد. در نتیجه، میرقوامی پهلوان کشور شد و سخدری در مکان دوم قرار گرفت، اما سال ۱۳۲۷ این سخدری بود که پهلوان کشور شد. سال بعدش هم سخدری و طاهری از خراسان در رقابتها حاضر بودند، اما سخدری باز هم دوم شد. سالهای ۱۳۲۹، ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ احمد وفادار چهره صاحب نام کشتی خراسان پهلوان کشور شد و برای همیشه بازوبند پهلوانی را از آن خود کرد، کسی که با شکست مرحوم تختی آوازه زیادی پیدا کرده بود. در سالهای بعد یعقوبعلی شورورزی از افتخارات کشتی پهلوانی خراسان دفاع کرد و به مقام پهلوانی کشور رسید.
از استخدام در ارتش تا طلبگی و رفتن به زورخانه «چراغ برق»
سخدری در سال ۱۲۹۱ در روستای سخدر از توابع نیشابور به دنیا آمد. او در نوجوانی کشتی را با پرداختن به کشتی با چوخه آغاز کرد. پدر او از روحانیون منطقه بود. خودش هم از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۸ در مدرسههای «خیرات خان» و «حاج حسن» مشهد در لباس طلبگی به آموختن معارف اسلامی پرداخت. سخدری یک بار در مصاحبهای با نشریه «دنیای ورزش» گفته بود: استاد من مرحوم حاج شیخ حبیب ا... گلپایگانی بودند که در محضر ایشان و سایر استادان حوزه علمیه مشهد مقدمات عربی، سیوطی، جامی، مغنی، مطول و شرح لمعه را فرا گرفتم. در سال ۱۳۱۸ به خدمت سربازی رفتم و پس از پایان خدمت به استخدام ارتش درآمدم.
در زمان طلبگی به زورخانه «چراغ برق» مشهد میرفتم. در کنار پهلوانانی همچون مرحوم حاج غلامرضا گلکار ورزش میکردم. از سال ۱۳۲۱ نیز در باشگاه «آهن» تهران زیر نظر مرحوم بلور به آموختن فنون کشتی مشغول شدم. مرحوم بلور واقعا در تمام فنون کشتی استاد بود و حق بزرگی به گردن کشتی دارد. خدا او را رحمت کند.
حبیب ا... بلور که به «آقای اولینهای کشتی ایران» شهرت دارد همان مربی مشهوری است که در بیش از ۲۰ فیلم فارسی در دهههای ۴۰ و ۵۰ بازی کرد که مشهور ترینش پدر ستاره در «سلطان قلب ها» بود. خیلی از پهلوانان آن دوره در کنار او شاگردی کردند و به قهرمانهای بزرگی تبدیل شدند.
باخت منصفانه
سخدری در سالهای ۱۳۲۳، ۱۳۲۶ و ۱۳۲۸ پهلوان دوم و در سالهای ۱۳۲۲ و ۱۳۲۷ پهلوان کشور شد. او در مسابقات پهلوانی طی ۶ سال ۳ بار مغلوب شده بود و باختش در مقابل مرحوم طوسی را منصفانه و درست میدانست: حریفانم پیروز صبا، میرقوانی، سعید تیموری و مصطفی طوسی بودند که باخت من برابر شادروان مصطفی توسی به حق بود و طوسی با شایستگی به پیروزی رسید.» امجدیه آن روز پر از آدم بود. خیلیها میخواستند ببیند بالأخره چه کسی پهلوان اول کشور میشود. ورزشگاه امجدیه، یا همان شیرودی تهران سال ۱۳۲۳ میزبان نخستین دوره مسابقلات رسمی پهلوانی کشور بود، مسابقاتی که دیدار نهایی آن را ۲ پهلوان برجسته خراسانی در آن زمان برگزار کردند. در یک طرف زمین، حاج مصطفی طوسی، پهلوان خراسانی پایتخت نشین، قرار داشت و در طرف دیگر ابوالقاسم سخدری، یلی دیگر از خطه خراسان که کیلومترها راه تا تهران را برای شرکت در این رقابتها پشت سر گذاشته بود و پس از چندین مسابقه در برابر حریف پُرآوازهای قرار گرفته بود.
این رقابت به روایتی ۲ ساعت به طول انجامید و سرانجام این پهلوان خراسانی پایتخت بود که بر رقیب هم ولایتی اش پیروز شد و عنوان نخستین پهلوان رسمی کشور را کسب کرد. این دیدار سال بعد نیز به همین نحوه تکرار شد و باز هم دست طوسی برابر رقیب بالا رفت. سال ۱۳۲۵ آخرین سال حضور پهلوان طوسی در رقابتهای پهلوانی بود. در این سال، همه چیز به غیر از حریف نهایی پهلوان دوساله کشور مانند ۲ سال قبل بود.
ضیاءالدین میرقوامی حریف نهایی این دوره پهلوان طوسی بود که بسیار راحتتر از سخدری تسلیم شد تا بدین گونه طوسی صاحب نخستین بازوبند دائمی کشور شود. حاج مصطفی طوسی که سالهایی چند قهرمان کشتی آزاد کشور نیز بود، پس از این رقابت، ۴ گوشه زمین را به نشانه خداحافظی با مسابقات بوسید و پس از آن، در کسوت یک پهلوان پیش کسوت، به پرورش کشتی گیران پرداخت.
او به همین منظور و درحالی که از بزرگان صنف قصاب تهران شناخته میشد باشگاه ورزشی «طوسی» را بنیان نهاد و بدین ترتیب یک مکتب پرورش پهلوان ایجاد کرد که بسیاری از قهرمانان سالهای بعد مسابقات زورخانهای و کشتی آزاد و فرنگی از آن به پا خواستند. پهلوان طوسی بعد از انقلاب، نخستین سکان دار فدراسیون باستانی و کشتی پهلوانی کشور بود، اما اجل مهلت نداد تا او برنامههای خود را برای اعتلای این ورزش عملی کند. روز دوشنبه، ۷ اردیبهشت ۱۳۶۰، آخرین ساعات حضور این پهلوان مردمی و اخلاق مدار در این دنیا بود، زیرا درست شامگاه همان روز، درحالی که تنها ۶۰ سال داشت، پس از عمل جراحی کیسه صفرا به دیدار معبود شتافت.
نصف شاهنامه را از بر بود
سخدری از جنس پهلوانانی بود که نه غلو میکرد و نه دوست داشت خیلی زور بازویش را به رخ کسی بکشد. حسن ریاحی، از شاگردان قدیمی او و از پیش کسوتان کشتی پهلوانی مشهد، هم روی این نکته صحه میگذارد و میگوید: ما چند نوع پهلوان داشتیم. یک عده هستند که از روستاها و شهرستانهای کوچک به خاطر زور بازوی زیاد میآمدند شهر یا استادانی آنها را پیدا میکردند و به شهر میآورند و آموزش میدیدند. یک عده هم تحصیل کرده و دانشگاه رفته بودند. سخدری از گروه دوم بود و در عین حال همه خصوصیت یک پهلوان قدرقدرت را داشت.
یعنی از همان پهلوانانی که اگر کسی میخواست توی محله مثلا سفر طولانی به مکه و مدینه برود سرپرست خانواده مال و منال و زن و بچه اش را میسپرد دست آن ها. این قسم از پهلوانان آرامش شهر و دیار خودشان بودند. از طرف دیگر، پهلوان سخدری به معنای دقیق کلمه آدمی بود با سواد بالا، درس خوانده و خیلی آدم به روزی بود. از آن طرف، هر وقت او را به زورخانه یا سالن کشتی دعوت میکردند، با همان عصا و با همان کسالت و بیماری که داشت میرفت و برای بچهها حرف میزد. او نصف شاهنامه را از بر بود و تقریبا در همان معدود گفتگوهای مطبوعاتی اش اشعار زیادی از فردوسی را برای مصاحبه کننده میخواند. حمید توکل هم این جنبه از شناخت ادبیات به خصوص شعرخوانی استاد سخدری را در انجمن پیش کسوتان کشتی خراسان به یاد میآورد و در گفتگو با ما میگوید: ایشان بعضی اوقات میآمدند به جلسات انجمن. حین شعرخوانی پرشور ایشان که تقریبا خیلی از ابیات را هم از بر بودند، رو کردم به استاد و گفتم: جناب سرهنگ! این آقای حکیم ابوالقاسم فردوسی بیکار بوده آماده نشسته این همه شعر گفته؟
ایشان هم گفتند: آقاجان، شما دیگر چرا این حرفها را میزنید؟ شوخی کرده بودم، ولی ایشان خیلی روی این موضوع حساس بود، و این اصالت فکری و منش ایشان را نشان میداد. از طرفی، بعد از پهلوان سخدری، مهدی محمدیان به پهلوانی رسید و میتوانم بگویم ایشان خیلی زود خودش را از دور خارج کرد. البته من، خودم، فکر میکنم به این دلیل بود که حریفان قدرقدرتی داشت و دوست داشت با همان شیرینی روزهای ابتدایی که پیروزیهای زیادی هم کسب کرده بود خودش را بازنشسته کند. با این حال، همیشه طرف جوانها بود. با آنها حرف میزد. گفت گو میکرد. خودش را کشید کنار تا جوانها بیایند وسط. داوری میکرد. تشویق میکرد. این رسم پهلوانی است. ایشان جزو دانشجوهای ممتاز و باسواد دانشکده افسری هم بود. او اولین خراسانیای بود که در مسابقات المپیک شرکت کرد و در دسته سنگین وزن ۹۶+ کیلو کشتی میگرفت.
شاگردی که تا آخر عمر آن را جناب سرهنگ صدا میکرد
ابوالقاسم سخدری دومین پهلوان خراسانی کشور بود. او ۲ سال پیاپی ۱۳۲۳ و ۱۳۲۴ در برابر پهلوان طوسی شکست را پذیرا شده بود و پس از ۲ سال حضور نیافتن در مسابقات، سال ۱۳۲۷ به تهران رفت و با شکست دادن پیاپی رقبا، بازومند پهلوانی کشور را در سی وشش سالگی به بازو بست. سخدری یک چوخه کار تمام عیار بود. او در این مسابقات، مجموعهای از فنون بکر چوخه را به نمایش گذاشت و همگان را انگشت به دهان کرد. البته این تنها افتخار بزرگ سخدری نبود، زیرا به عنوان کاپیتان تیم ملی کشتی در جمع اعزام شدگان به المپیک ۱۹۴۸ لندن نیز قرار داشت و در آن مسابقات جایگاه پنجم را کسب کرد.
دومین ابرپهلوان خراسانی معاصر ایران زمین پس از المپیک آموختن و استعدادیابی را دستور کار خود قرارداد. او به عنوان یک نظامی، سربازان دارای سابقه کشتی چوخه را بهترین جمع برای پرورش پهلوانان آینده تشخیص داد و در این راه، به اندازهای تلاش کرد که ۲ پهلوان خراسانی بعدی کشور، یعنی وفادار و شورورزی، شاگردی او را افتخار خود میدانستند. همچنین پهلوان حاج احمد وفادار در دوران سربازی، زیر نظر پهلوان ابوالقاسم سخدری، فنون کشتی آزاد را آموخت و با کشتی پهلوانی نیز آشنا شد و تا آخر عمر سخدری را جناب سرهنگ صدا میکرد. شروع زندگی پهلوان وفادار سخت بود و بعد از مرگ پدرش، از قوچان به درگز رفت. در آنجا با مادرش زندگی کرد و در نوجوانی به خدمت سربازی رفت. در آن زمان رسم بود روزهای جمعه در پادگان، کشتی باچوخه برگزار میشد.
پهلوانی به نام فرهاد شعبانی بود که در پادگان حریف نداشت. وفادار به طور اتفاقی با او روبه رو میشود و ۲ مرتبه شعبانی را خاک میکند. او پس از این شکست، پادگان را ترک و به اسفراین میرود. ابوالقاسم سخدری با مشاهده قدرت وفادار، وی را در سفرها به همراه خود میبرد. سخدری، خود، از پهلوانان بنام خراسان بود و در مهمانی خوانین و مسابقات محلی حضور پیدا میکرد. در یکی از این مهمانیها سخدری به خوانین اعلام کرد هرکس بتواند سرباز او را شکست دهد، انگار او را شکست داده است. خوانین شخصی را به نام ابراهیم یامی به میدان میفرستند، اما او نیز مغلوب پهلوان وفادار میشود. این شکست موجب شد بزرگان ۲ ماه اردوی تمرینی برای پهلوانان خود بگذارند و در نهایت، ۸ نفر را برای کشتی با وفادار انتخاب کنند که تمام آنها نیز مغلوب شدند.
سخدری برای سربازش حریف میطلبید
سخدری همیشه درباره پیش کسوتان ورزش باستانی و هم نسلان خودش با ارادت و مهربانی زیادی یاد میکرد: یکی از ورزشکاران خوب و باشخصیت که من ارادتی خاص به ایشان دارم آقای حسین قیاسی است که پهلوان عارفی بود. یکی دیگر از پهلوانان که من ارادات خاصی به ایشان دارم آقای یعقوبعلی شورورزی است که روح جوانمردی بلندی دارد. هرگاه میشنود که برای کسی مشکلی پیش آمده است، شدیدا متأثر میشود. این از خصایل بسیار خوب یک ورزشکار است.
او در همان گفت وگویش با نشریه «دنیای ورزش» درباره راههای رشد ورزش و اشاعه خصلتهای پهلوانی در جامعه نکاتی را مطرح کرده بود: من به ۴ گروه سفارش میکنم در این زمینه اقدام کنند. گروه اول پدران و مادران که با گفتن داستانهای حماسی و پهلوانی روحیه پهلوانی را در فرزندان خود رشد دهند. دوم معلمانی که در کلاسهای درس میتوانند نوجوانان و جوانان را با این خصایل پسندیده آشنا کنند. سوم پزشکان که با برشمردن آثار مثبت ورزش بر سلامتی فرد در جامعه در این راه بکوشند، و چهارم مطبوعات و رسانههای گروهی که با تبلیغ جنبههای سازنده ورزش، مردم را به این امر ترغیب کنند.